بدن و ارتباط آن با فرهنگ یکی از زیرمجموعههای دارای اهمیت حوزه جنسیت است. نوع نگاه و درک افراد از بدن خود بدن جنس مخالف و هویت جنسی جنسیتی در ارتباط با فرهنگ شکل میگیرد. این درک در فرهنگهای گوناگون متفاوت است. بهعنوان مثال، در فرهنگهایی که نابرابری جنسیتی و نظام پدرسالار غالب است، نگاه به بدن، بهخصوص بدن زنانه، نگاه شیانگارانه است. بدن زن محلی است برای قضاوتها، داوری، خوشگذرانی، و گاهی خشونت و تحقير. یکی از بارزترین مصداقهای تحقیر بدن زنان و دیگریسازی از آن را میتوان در مزاحمتهای خیابانی مشاهده کرد. جایی که فرد با الفاظ زننده جنسی و نشانهگرفتن بدن زن یا اندامهای جنسی او موجب آزار و خشونت زنان میشود. در پدیده مزاحمت خیابانی بدن و هویت زنانه به یک کالای جنسی تقلیل مییابد که میتواند دستمایه خوشگذرانی و تفریحات لحظهای آزارگران باشد.
گذر از سایهها؛ مزاحمتهای خیابانی و ارتباط آن با مفهوم بدن زنانه، مرضیه مددی دارستانی
مزاحمتهای خیابانی مسئلهای اجتماعی است که از دیرباز وجود داشته و در طول ادوار مختلف افراد به طُرق مختلف این عمل را انجام داده یا قربانی آن بودهاند. مزاحمت خیابانی مصداق بارز خشونت شهری و خشونت علیه زنان است. ریشهٔ اصلی این نوع رفتارهای اجتماعی نظام مردسالارانه و نگاه کالاگونه به زنان است. نظامی که به مردان بهعنوان قدرت برتر اجازه میدهد هویت و شخصیت یک زن را دست مایهٔ خوشگذرانی و وسیلهٔ تفریح لحظهای خود کنند. بدون در نظرگرفتن این مسئله که نوع رفتار آنها میتواند چه آسیبی به اعتمادبهنفس و میزان اعتماد فرد در اجتماع بزند؟ چقدر میتواند یک محیط را برای زنان ناامن کند؟ این نگاه کالاگونه که همیشه وجود داشته و در ابعاد مختلف ما شاهدش هستیم در مزاحمتهای خیابانی جلوهٔ پررنگی دارد. نکتهٔ جالبتوجه دیگر بعد فرهنگی این مسئله و اهمیت مفهوم گمنامی است. در مناطقی که افراد شناخت بیشتری نسبت به هم دارند و فضای قومیتی و طایفهای حاکم است فرد کمتر دست به مزاحمتهای خیابانی میزند یا بهصورت آشکار این اتفاق نمیافتد. اما در شهرهای بزرگ فرصت و فضا بهدلیل عدم شناختهشدن بیشتر است. اکثر مزاحمتها و تیکهپرانیها ریشهٔ جنسی دارند و مرتبط با مسائل جنسی و بدن جنسی زنانه است. یکی از فرضیههای مورد نظر میتواند تابوبودن مسائل جنسی در فرهنگ ایرانی باشد.
در فرهنگ ما صحبت آشکارا در مورد مسائل جنسی قبیح است و این قُبح موجب انباشت احساسات متناقض در حوزهٔ جنسی شده و در اشکال دیگر مانند مزاحمتهای خیابانی، جوکها و فحاشیهای جنسی نمود پیدا میکند. نکتهٔ حائز اهمیتی دیگری که باید بدان اشاره نمود این است که با وجود تغییرات نسلی – اجتماعی و درک بیشتر نسل جدید با مقولهٔ برابری جنسیتی، آگاهیسازیها و آموزشهایی که داده میشود، متاسفانه مزاحمتها از بین نرفته بلکه فقط تغییر شکل دادهاند. از مدل سنتی و خیابانی عبور کرده و شکل مدرن و امروزی گرفته است که در قالب کامنتهای رکیک در صفحات مجازی و مزاحمت در صفحات شخصی، شاهد آن هستیم. مزاحمت برای جنس مخالف مصداق بارز تجاوز به حریم خصوصی فرد هست. چه در شکل سنتی و چه در شکل مدرن، زمانی که شما وارد حریم امن یک فرد میشوید، زمانی که بدن فرد را لمس میکنید یا با نشانهگرفتن نقاط جنسی او در قالب کلمات موجب آزار و اذیت شخص میشوید به حریم امن او تجاوز کردهاید و موجب خشونت شدهاید.
پررنگترین مفهوم در پدیدهٔ مزاحمت، بدن است. بدن محل مناقشات جنسی است. بدن ساختاری فرهنگی است که افراد بنا به درکی که از آن دارند نسبت به بدن کنش و واکنش نشان میدهند. زمانی که مسئلهٔ مزاحمتهای خیابانی را واکاوی میکنم مهمترین مقولهای که میشود به آن ربط داد بدن است. بدن بیش از اینکه یک ساخت فیزیکی باشد یک برساخت اجتماعی است. اینکه بدن زنانه در یک فرهنگ چگونه تعریف و درک میشود؟ زنانگی و مردانگی چطور تعریف میشود؟ ارتباط مستقیم با مسئلهٔ مورد بحث ما دارد. بدن مرزها را مشخص میکند و در عین حال میتواند مرزها را از بین ببرد. بدن زندگی روزمره و زیست ما را شکل میدهد و موجب شناخت یا بیگانگی ما از خودمان و هویت جنسیتی ما میشود.
پیرو بحث بدن و مزاحمتهای خیابانی میخواهم از مفهوم عادتواره [۱] بوردیو وام بگیرم. پیِر بوردیو، انسانشناس و جامعهشناس فرانسوی، مفهوم «عادتواره» را مطرح میکند که به مجموعهای از رفتارها، نگرشها و حرکاتی اشاره دارد که افراد در طول زندگی خود از طریق تعاملات اجتماعی فرا میگیرند. بدن در چارچوب عادتواره، به عنوان حامل رفتارهای آموختهشده عمل میکند و نشاندهندهٔ وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افراد است. بدن و زبان بدنی ما متأثر از آموختههای طول زندگی کنشهای ما را رقم میزند که این کنشها میتواند عادی یا غیرعادی باشند. نوع نگاه ما به بدن در بطن فرهنگ و آموزههای فرهنگی از دوران کودکی در ما نهادینه میشود و شکل میگیرد. حال این نوع نگاه در جامعهای نابرابر، جنسیتزده و مردسالار میتواند موجبات خشونت علیه زنان در ابعاد مختلف را رقم بزند که یکی از نمودهای آن مزاحمتهای خیابانی است.
منابع
- Bourdieu, P. (1984). Distinction: A Social Critique of the Judgment of Taste. Cambridge, MA: Harvard University Press.
- Bourdieu, P. (1977). Outline of a Theory of Practice. Cambridge: Cambridge University Press.
[۱] Habitus