با آغاز جنبش معلولیت و بهتبع آن دانشها و مطالعاتی چون مطالعات جنسیت که بهدنبال شکستن دوگانههای مدرن اما ناکارآمد بودند، مطالعات معلولیت و بهخصوص «مدل اجتماعی معلولیت» تعریف تازهای از این مفهوم را ارائه میدهد که آن را از حیطة پزشکیِ صِرف خارج و معلولیت را امری اجتماعی و تحمیلشده از سوی جامعه تعریف میکند. بااینحال، توجه به مسائل اجتماعی و بسیار عمومی موجب شده است که ابعاد جنسی معلولان بیش از دیگر وجوه نادیده گرفته شوند. در این متن سعی میشود با پنج ایدة گرشیک به چرایی غفلت از میل و امکان جنسی معلولان پرداخته شود؛ اینکه سایة کدام کلیشهها، فهم مخدوشی از این مقوله را ترویج میکند.
از دهه ۱۹۷۰ به این سو، آگاهی فزایندهای به مدد جنبش حقوق معلولان شکل گرفته و این مسأله طرح شده است که افراد توسط جامعه معلول [۱] [یا ناتوان] میشوند، نه به دلیل بدنهایشان. یک تمایز انتقادی توسط نظریهپردازان معلولیت [یا ناتوانی [۲]] بین عارضه [۳]، یعنی مجموعهای از شرایط تعریفشدة پزشکی که شامل مسائل جسمی و رشدی است، و معلولیت که یک تجربه عمیقاً اجتماعی است و توسط ساختارهای اجتماعی، ایدئولوژیها و تعصبات تعریف میشود، ایجاد شده است. این تمایزگذاری میان این اصطلاحات، بازتاب همان تمایزی است که نظریهپردازان فمینیست بین جنس و جنسیت میگذارند (شکسپیر، ۲۰۰۳: ۱۴۳). همانطور که گسترش نظریة جنسی، بهواسطهٔ برساختگرایی اجتماعی [۴] و مطالعات کوئيرْ مدل پزشکی تفاوت جنسی را دگرگون کرد، مدل اجتماعی ناتوانی نیز چنین دگرگونیای [در مدل پزشکی معلولیت ایجاد کرد] و در کنار اشکال جدید عاملیت توسط خودِ اشخاص معلول توسعه یافت. بااینحال، همچنان مدلی سنتی دربارة نیازها و امیال جنسی افراد معلول وجود دارد (شکسپیر و همکاران ۱۹۹۶). سکسوالیته آنها همچنان مانند یک مشکل تلقی میشود تا اینکه فرصتی برای یک زندگی غنی و رضایتبخش باشد.
گرشیک (۲۰۰۷: ۹-۲۵۶) پنج چالشی که بهویژه افراد معلول در رابطه با سکسوالیته با آن روبرو هستند را بیان کرده است. اولین مورد، فراگیربودن پزشکیشدن [۵] است که باعث تقویت مفروضاتی شده که عمیقاً [ در انگارهی معلولیت] جاگرفتهاند، و به آنها اعتبار تخصصی بخشیده است. برای مثال شکسپیر (۲۰۰۳: ۵-۱۴۴) استدلال کرده است که مفاهیم رایج در مورد مردانگیِ[۶] افراد معلول بر مفروضات ناتوانی جنسی و فقدان مردانگی تمرکز دارند. از سوی دیگر، [در این رویکرد] نیازهای جنسی زنان نادیده گرفته شده یا اینکه فرض میشود که نیازهای آنها از جنس نیازهای زوجهای دگرجنسگراست. عارضههای جسمانی در بسیاری از موارد بر امکانات یا لذتهای مراوده جنسی تأثیر میگذارند، اما اینها آسیبها همچنان تمایل دارند که به بهای نادیدهگرفتن امکانهای عاملیت جنسی، پاسخهای حرفهای به خواستههای جنسی را تحت سلطه خود قرار دهند.
چالش دوم از کلیشهها و تعصبات ریشهدار ناشی میشود که معلولیت و سکسوالیته را تحتالشعاع قرار میدهد. رفتار و/یا بدن غیرهنجاری [۷] – بر اساس عارضه، اندازه، سن، رنگ، یا سایر تفاوتهای قابلمشاهده – اهداف حاضر و آمادهای برای شوخی، تبعیض، انگ و بدرفتاری هستند و جامعه نیز آنها را از بهرسمیتشناختن و اعتبار خویش محروم میکند که به نوبهی خود مانعی برای رشد است. روابط جنسیای که بر اساس مفاهیم متعارف زیبایی بدن در فرهنگهای جنسی غربی، به آنها برتری داده میشود - و بهویژه در خردهفرهنگهایی مانند دنیای مردان همجنسگرا – به حذف افرادی که آشکارا غیرمتعارف هستند از جامعه کمک میکند. سوم، این تجربیات ممکن است به نوبه خود درونی شوند و باعث ایجاد حس عمیق بیکفایتی و عدم عزتنفس، بهویژه در روابط صمیمی گردد. یک زن معلول به نام نانسی مایرز [۸] نوشته است: «صندلی چرخدار مُهری است بر عفت من... راستش را بخواهید، من آنقدر ممنوعیت اجتماعی میل جنسی در میان افرادی مانند خودم را درونی کردهام که اگر مردی به من ابراز علاقه کند، احتمالاً به او اعتماد نخواهم کرد و او را دستکم تا حدی عجیبغریب در سلیقههای جنسیاش خواهم دانست» (گرشیک، ۲۰۰۷: ۲۵۸).
چهارم، افراد معلول ممکن است بهآسانی در مراودههای جنسی، بهویژه در چشم افراد غیرمعلول، شیءانگاری[۹] شوند. افراد معلول در معرض پیچیدگی و نیز در تقاطعِ [۱۰] نابرابریهای مختلف طبقاتی، نژادی، و مادی قرار دارند و این نابرابریها ممکن است بهراحتی روابط نامتقارن بین زنان آسیبپذیر و مردان توانمند، بین مردان و مردان، و یا زنان با زنان را برجسته کند. در نهایت، افراد ناتوان در موقعیتهای مختلف در معرض آزار جسمی و جنسی هستند. محققان معتقدند که کودکان دارای معلولیت در ایالات متحده ۷۰ درصد بیشتر از همتایان توانمند خود در معرض آزار جسمی یا جنسی قرار دارند و بهاحتمال چنین سوءاستفادههایی نه گهگاه بلکه پرتکرارند، و احتمالاً به دست آشنایان فرد معلول انجام میشود. زنان نه تنها بیشتر از مردان مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند، بلکه بیشتر مورد سوءاستفاده جسمی هم قرار میگیرند (گرشیک، ۲۰۰۷: ۲۵۹). تجارب سوءاستفاده به نوبه خود میتواند احساس آسیبپذیری را تشدید کند و مانع از ایجاد و گسترش روابط صمیمانه شود.
بااینحال، هیچ یک از اینها نباید به این معنا باشد که معلولان چه در برابر آسیبهای جسمی یا ذهنی خود، و چه در برابر سرکوب اجتماعیْ قربانیان منفعلی هستند. احساس طردشدگی باعث طرح مطالباتی برای دسترسی مناسب به امکانات اجتماعی و فضای عمومی در درون جنبش معلولان شده است، و این مطالبات به طرح مسائل جنسی نیز رسیده است: «دسترسی به راههایی برای بیان جنسی و نیز مذاکره جنسی»، عنصر حیاتیِ دستاوردهای معلولان در داشتن عاملیت جنسی بوده است (شاتلورث، ۲۰۰۷: ۱۷۹). از نظر شکسپیر (۲۰۰۳: ۱۴۸)، هر گونه تفسیر [یا فهم] از معلولیت در جهان معاصر باید با مقاومت و عاملیت مردم تأیید شود [تا تفسیر و فهم غلط منتشر نشود]. بسیاری از افراد معلول که تجربیات مثبت جنسی دارند، سابقة ایجاد روابط قوی و داشتن خانواده را هم دارند.
جنبش معلولیت (اگرچه از نظر تاریخی، تمایلی به تأکید بر مسائل جنسی نداشته است)، اما حس مبارزه مشترک و توانمندسازی را فراهم کرده است. برخی معلولانْ فوایدی در سکسوالیتهی [افراد دارای] معلولیت یافتهاند، بهویژه امکان رد مفاهیم مرسوم مردانگی یا زنانگی، یا فرصتی برای کاوش در پراکتیسهای جنسی غیردخولی یا غیرتناسلی. افراد معلول در موقعیت [شخصیشان]، فرصتهایی را برای کاوش در جنبههای اروتیک به روشهای متنوع و خلاقانه پیدا کردهاند، همانند پذیرش گسترده پراکتیسهای جنسی ایمنتر که توسط مردان همجنسگرا پس از بحران ایدز بهوجود آمد. همانطور که پنی [۱۱] مصاحبهشوندة معلول به شکسپیر و همکارانش میگوید (شکسپیر، ۲۰۰۳: ۱۴۸) «برای من، سکسْ درباره لذت، شوخطبعی و احترام است. با درنظرگرفتن این عوامل است که من به هر "مشکل" ظاهری که عارضههایم برایم ایجاد میکند، نزدیک میشوم. اینکه من یک فرد معلول هستم باعث شده است که نگرشی باز نسبت به سکسوالیتهام داشته باشم و به این دلیل اغلب رابطه جنسی برای من تجربهای بسیار شادیآورتر و اکتشافیتر از بسیاری از افراد غیرمعلول است.»
پراکتیسهای جنسی افراد معلول، متنوع و گوناگون است. ازاینرو، آنها هیچ تفاوتی با طیف گسترده و متنوع کنشگران جنسی که طیف جنسی [متنوعی] را تشکیل میدهند، ندارند. بااینوجود، سکسوالیته [افراد دارای] معلولیتْ امری مسئلهمند، انکارشده یا نادیده گرفته شده بهنظر میرسد. عاملیت افراد معلول به طور فزایندهای بر این مسئله تأکید کرده است که این نگرشهای اجتماعی است که باید مسئلهمند شود، نه لذتهای جنسی و تواناییهای بالقوهی [جنسی] خود افراد معلول.
- Gerschick, Thomas J. (2007) ‘The Body, Disability, and Sexuality’, in Seidman, Steven, Fischer, Nancy and Meeks, Chet (eds) Introducing the New Sexuality Studies: Original Essays and Interviews, London: Routledge, 253–61
- Shakespeare, Tom (2003) ‘“I Haven’t Seen That in the Kama Sutra”: The Sexual Stories of Disabled People’, in Weeks, Jeffrey, Holland, Janet and Waites, Matthew (eds) Sexuali ties and Society: A Reader, Cambridge: Polity Press, 143–52.
- Shakespeare, Tom, Gillespie-Sells, Kath and Davies, Dominic (1996) The Sexual Politics of Disability, London: Cassell.
- Shuttleworth, Russell P. (2007) ‘Disability and Sexuality: Towards a Constructionist Focus on Access and the Inclusion of Disabled People in the Sexual Rights Movement’, in Teunis, Niels and Herdt, Gilbert (eds) Sexual Inequalities and Social Justice, Berkeley: University of California Press, 174–208.
[۱] Disabled
[۲] Disability
[۳] impairment
[۴] Social constructionism
[۵] Medicalisation
[۶] Masculinity
[۷] Non-normative
[۸] Nancy Mairs
[۹] Objectified
[۱۰] Intersectionality
[۱۱] Penny