آذین موحد نوازنده فلوت و استاد دانشگاه نقش بهسزایی در تحول آموزش موسیقی کلاسیک در ایران داشته است. پس از انقلاب اسلامی موسیقی در ایران با محدودیتهای فراوانی روبرو شد. اما با تلاش هنرمندانی همچون موحد فضای نسبی برای فعالیتهای هنری فراهم شد. میراث موحد، تأثیر عمیقی بر نسل جدید موسیقیدانان گذاشته است. از منظر او، موسیقی در مبنای فرهنگی خود، لایههای عمیقتر ذهن را درگیر میکند. به بیان موحد موسیقی جایگاهی برای تعاملات آزادمنشانه است. موسیقی در چشمانداز او بازتابدهنده اصول فکری و منش معقولی است که «عصر روشنگری» نویددهنده آن بود.
آذین موحد در حال نواختن فلوت
زنان و تغییرات اجتماعی، هما صابری آذین موحد اولین زن ایرانی است که پس از انقلاب به اجرای کنسرتهای عمومی در تالارهای شهر تهران پرداخت. وی در اعتلای موسیقی اکادمیک نقشآفرین و تاثیرگذار بوده است. آذین موحد، نوازنده فلوت و استاد دانشگاه، نقش بهسزایی در تحول آموزش موسیقی کلاسیک در ایران داشته است. پس از انقلاب اسلامی، موسیقی در ایران با محدودیتهای فراوانی روبرو شد. اما با تلاش هنرمندانی همچون موحد، فضای نسبی برای فعالیتهای هنری فراهم شد. میراث موحد، تاثیر عمیقی بر نسل جدید موسیقیدانان گذاشته است. از منظر او موسیقی، در مبنای فرهنگی خود، لایههای عمیقتر ذهن را درگیر میکند. به بیان موحد، موسیقی جایگاهی برای«تعاملات آزادمنشانه» است. موسیقی در چشمانداز او بازتابدهنده اصول فکری و منش معقولی است که «عصر روشنگری» نویددهنده آن بود.
آذین موحد و زمینههای اجتماعی- تاریخی عصر او با انقلاب ایران، نظام سکولار و آریستوکراتیک محمدرضا شاه پهلوی سقوط کرد و جای خود را به گروهی از روحانیون مذهبی شیعه داد. این تغییر سیاسی نقش کلیدی در توازن کلی فعالیتهای هنری و موسیقایی ایفا نمود. کمترین درگیری با فعالیتهای هنری به ویژه از سوی زنان باعث میشد که این افراد سبکسر، بیمصرف و حتی فاسد خوانده شوند (Mozafari, 2011: p.68). زنان در این عصر به ابژههای کنترل تبدیل شده بودند و هنر تنها به عنوان ابزار تبلیغات ایدئولوژیک و انقلابی، معنادار دانسته میشد. اجراکنندگان پیش از آنکه وارد عرصه عمومی شوند، بنا به سبک موسیقیشان، پوشش ظاهری، نوع نگاه، سابقه و.... مورد قضاوت قرار میگرفتند. اسلامی کردن فرهنگ، الگوی غالب سیاستگذاری فرهنگی در حوزه هنر تلقی میشد. درگیریهای خشونتآمیز گروههای سیاسی با یکدیگر و در داخل خود، انقلاب فرهنگی، جنگ و کمبود بودجه ناشی از آن، تحریم، و اعدامهای گسترده گروههای مخالف، شرایط را برای فعالیتهای هنری دشوار ساخته بود. پیرو انقلاب فرهنگی، تعطیلی دپارتمان موسیقی به مدت هشت سال ادامه یافت.
آیتالله خمینی چندماه پس از رسیدن به تهران موسیقی را «افیون جوانان» خطاب کرد و طی فتوایی، خرید و فروش و استفاده از آلات موسیقی را غیرقانونی اعلام کرد (Mozafari, 2011: p.70). از این رو بیشتر فعالیتهای موسیقی به اغما فرو رفت. موسیقی در رادیو و تلویزیون، تنها در شکل انقلابی خود و در ستایش شهیدان، امکان بروز یافت. حتی آهنگ موسیقی کارتونها و فیلمها نیز حذف میشد و موسیقی پاپ در بازار سیاه رد و بدل میشد. با این حال فشار جنگ، عرصه عمومی را تا حدی برای شادی و تفریح گشود. آیتالله خمینی چندماه پیش از مرگش، فتوای دیگری صادر کرد که در آن استفاده و خرید و فروش آلات موسیقی را چنانچه برای اهداف مجاز باشد، آزاد کرد. گسست تعیینکنندهی بعدی، با پایان جنگ ایران-عراق و مرگ آیتالله خمینی و تغییر ساختار قدرت در ایران اتفاق افتاد؛ سرودهای انقلابی و جنگی جای خود را به موسیقی کلاسیک ایرانی داد. با این حال، در پخش موسیقی در صدا و سیما اطلاعات و تصویر خوانندگان، نوازندگان، آهنگسازان و جزئیات مربوط به خلق اثر، به کلی محو بود و از همه مهمتر زنان همچنان در تمامی عرصههای تصویری و شنیداری مرتبط با موسیقی غایب بودند- به ویژه تکخوانی زنان ممنوع بود.
تنها پس از ظهور سید محمد خاتمی و جریان اصلاحات بود که تاکید بر آزادی سیاسی و فعالیتهای فرهنگی به خواست اکثریت مردم تبدیل شد و بین موسیقیدانان، به همان نسبت روزنامهنگاران، ناشران، هنرمندان و فیلمسازان و نویسندگان و فعالین حوزه هنرهای نمایشی، جنب و جوشی به وجود آمد. سیاستگذاران فرهنگی دولت خاتمی فرصتهای منحصر به فردی را برای توسعه موسیقی کلاسیک ایرانی ایجاد کردند. در عصر او بود که صدور مجوز برای کنسرتها، انتشار سی دیهای موسیقی و دیگر فعالیتهای مرتبط با توزیع موسیقی گسترش یافت. موسیقی پاپ مجوز کنسرت و پخش در تلویزیون را دریافت کرد. علاوه بر شکلگیری کنسرتهای مخصوص زنان، اجرای تئاتر یکی از بسترهایی بود که زنان در آن هم امکان «اجرای حرکات موزون» را داشتند (عنوانی جایگزین برای رقص) و هم میتوانستند از صدا و کلام خود (شکلی از خواندن) در حین اجرا استفاده کنند.
آذین موحد متولد سال ۱۳۳۹، موسیقیدان ایرانی و نوازنده فلوت، پژوهشگر و استاد دانشگاه است. او از کودکی در مدرسه بینالمللی تهران که توسط آمریکاییها مدیریت میشد درس خواند و با موسیقی و نوازندگی ساز فلوت آشنا شد. او کارشناسی و کارشناسی ارشد نوازندگی فلوت را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا دریافت کرد و در رشته هنرهای موسیقی با تخصص نوازندگی فلوت زیر نظر الگزاندر موری، دکترای خود را از دانشگاه ایلینوی دریافت نمود. موضوع فوق دکترای او در دانشگاه هاروارد به روایت خودش «پداگوژی تفسیر برای موسیقی کلاسیک غربی در کشورهایی بود که که موسیقی کلاسیک غربی از ارکان بومی موسیقی آنها نیست» (موحد، ۱۳۹۹). در رابطه با آموزش موسیقی کلاسیک، اولین گروه همخوان موسیقی کلاسیک در ۱۳۱۲ تاسیس شد. همچنین ارکستر سمفونی تهران نیز حدود سال ۱۳۲۴ آغاز به کار کرد. حدود یک دهه بعد یعنی حوالی سال ۱۳۳۳، موسسه باله ملی ایران پا به عرصه وجود گذاشت هر چند بخش عمدهای از نوازندگان آنها، غیرایرانی بودند. پس از آن در سال ۱۳۴۰، ارکستر بانوان توسط وزارت فرهنگ و هنر برای اجراهای رسمی به رهبری مصطفی کمال پورتراب شکل گرفت. از ۱۳۴۸ تا انقلاب ایران، این ارکستر توسط افیلیا پرتو، رهبری میشد (Mozafari, 2011: p.66). همچنین سازمان ملی فولکلور ایرانی نیز در سال ۱۳۴۶ پایهگذاری گردید. تا پیش از انقلاب این نهادها در خدمت برگزاری مجموعهای از فستیوالها و جشنهای ملی و بینالمللی فعالیت میکردند.
رویکردها، اولویتها و استراتژیها مبنای آموزش آکادمیک موسیقی در تمام کشورهای دنیا، بر اساس موسیقی کلاسیک غربی است. موحد در ابتدای مصاحبهای که با روابط عمومی دانشگاه تهران انجام داده است در نکتهای حاشیهای ضمن تاکید بر آموزش دوران کودکی و نوجوانی خود در مدرسه آمریکاییها، این آموزش را مشتمل بر مدل صحیح نوازندگی، مبانی اندیشه، تفکر، تحول سبکها و اثرگذاری در شکلگیری تاریخ موسیقی میداند و معتقد است این اموزش در درون او نهادینه شده است. بازتاب این شیوه آموزش بعدها در نگاه نقادانه او در مواجهه با نوازندگان جوان و مستعد در دانشگاههای ایران قابل مشاهده است: «در دانشگاه تهران با جوانانی مواجه شدم بیاندازه بااستعداد و نخبه در مهارت تکنیکی و فنی نوازندگی سازها، اما متاسفانه هیچگونه اندیشهای پشت صدایی که این نتها را مینواختند نبود». او از طریق مطالعه میدانی و روانشناسی روی دانشجویان در کلاسهای ساز دانشگاه تهران به این نکته پی برد که «در نظام آموزش موسیقی در ایران به موسیقی کلاسیک صرفا به عنوان فرایند فنی و مهارتی نگاه میشود... و فراموش کردهاند که مبنای موسیقی تعامل با مخاطب است» (موحد، ۱۳۹۹: ص۲). در نظر آذین صورتبندی نهادی آموزش موسیقی در دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر در ایران، فاقد مبنای فلسفی و هنری بود و موحد تلاش کردهاست همزمان از یک سو به اندیشه و تعقل در فرایند آموزش موسیقی شکلی نهادینه ببخشد و از سوی دیگر بر مخاطب و جذابیتهای موسیقی کلاسیک برای او، به عنوان مصرفکننده نهایی آثار موسیقایی تاکید نماید.
برای فهم عملکرد موحد به عنوان عامل تحول آکادمیک در حوزه آموزش موسیقی کلاسیک در ایران، باید مسئلهی پایاننامه او را به درستی درک نمود. موحد بر آن بود که دانشجوی موسیقی در نهادهای آکادمیک غربی، از آنجا که از بدو کودکی و نوجوانی با فرهنگ موسیقایی کلاسیک غربی و صداها و نتهای آن آشناست، لذا در تفسیر و مواجهه با موسیقی کلاسیک از توان قابلتوجهی برخوردار است. اما در کشورهایی که موسیقی کلاسیک غربی، مبنای روابط نتها و بیان موسیقایی و تاثیرگذاری بر مخاطب نیست، تفسیر و از آن مهمتر آموزش این نوع موسیقی با معضلاتی مواجه است و نیاز به تفسیر دارد. از این رو «پداگوژی تفسیر» اهمیتی کلیدی مییابد. در چشمانداز موحد، آموزش موسیقی از نوع کلاسیک غربی آن، با انگارهها و مفاهیمی چون مدنیت، دیسپلین، توسعه فردی، احترام متقابل و همکاری و تفکر و خلاقیت در قالب نظم همبسته است. بیشتر دانشجویان موسیقی کلاسیک غربی در دانشگاه تهران، صرفا با ابعاد فرمیک و تکنیکی این موسیقی آشنا میشدند و چندان نسبت به چارچوبهای مفهومی و فلسفی و از آن مهمتر بسترهای تاریخی و اجتماعی ظهور این نوع موسیقی در غرب آگاه نبودند.
همچون سایر عرصههای ظهور مدرنیته در ایران، در عرصه موسیقی نیز، عمومیشدن و ادغام آن در زندگی روزمره، با پررنگ شدن نقش اجتماعی آن در عصر قاجار همراه بوده است. با این حال در روایت مردانه از تاریخنگاری در ایران همواره نقش زنان در این عرصه نادیده گرفته میشده است. هر چند موحد بر آن است که این نادیدهانگاری مختص جامعه ایران نیست، اما نقش محدودیتهای مذهبی و موانع اجتماعی را در رشد و توسعه موسیقی ایرانی برجسته میداند و اندرونی خانه را تا سالها، تنها شکل نهادینه انتقال میراث موسیقایی بین زنان عنوان میکند. واضح است که نمیتوان از محدودیتهای نهادی پیش روی توسعه موسیقی در ایران چشمپوشی کرد. موحد خود مطرح میکند که به جز دو دانشگاه تهران و دانشگاه هنر، تنها در گیلان و کردستان اخیرا رشته موسیقی ایجاد شده است. از آن مهمتر دو شاخصهی مهم تشکیلدهنده و ترویجکننده موسیقی پاپ را بر میشمرد که بر مسیر موسیقی در ایران تاثیرگذار بوده است. اول، نگاه اقتصادی و سودآورانه به موسیقی و اجرای آن در محیطهای عمومی است؛ دوم، نگاه تفننی به موسیقی است به این معنا که موسیقی صرفا منبع سرگرمی و ابزار گذران فراغت است. در واقع مجموعهای از آسیبها و معضلات نهادی نیز باعث عدم رشد موسیقی دانشگاهی در جامعه شده است از جمله سیاستهای نادرست صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد، نحوه برگزاری کنسرتها، کنترل موسسات آموزش آزاد هنری، برنامهریزی و وجود رانت در استفاده از سالنهای موسیقی توسط هنرمندان و سیاستهای آموزشی در هنرستانها و ساختار تبلیغات و بازار موسیقی را میتوان نام برد.
در چنین ساختار معیوبی، موسیقی به هیچوجه کارکردی در راستای «اعتلای فرهنگی و تعلیم و تربیت» نمیتواند داشته باشد. بخشی از سیاستگذاری فرهنگی در نهادهای رسمی آکادمیک دانشگاهی در حوزه موسیقی، باید بکوشند تا فرهنگ موسیقی را از دایره محدود این نهادها به سطح جامعه و کلیت نظام اجتماعی تسری دهند تا سبکهای مختلف موسیقایی به شکلی متوازن در دسترس آحاد جامعه قرار گیرند. این دغدغه موحد سالها پیش از این در سخنان درویشی بازتاب یافته است. او دلیل اصلی روند کند پیشرفت و عقبگرد آموزش موسیقی در ایران را عمدتا فقدان علاقه عمومی به این نوع موسیقی میداند (Mozafari, 2011: p.64). از این رو نقش موحد و حضور مستمر او چه در قالب عضو هیئت علمی دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی در پردیس هنرهای زیبا در دانشگاه تهران و چه در سمت مدیر گروه موسیقی دانشگاه تهران و یا ریاست دانشکده هنرهای نمایشی و موسیقی دانشگاه تهران، در حفظ و نگاهداشت میراث نظاممند و آکادمیک آموزش موسیقی در ایران غیرقابل چشمپوشی است.
میراث آکادمیک موحد صرفا محدود به آموزش و پژوهش دانشگاهی نیست. او نه تنها شاگردان بسیاری را آموزش داده است بلکه توانسته است استادان صاحبسبک و اندیشه موسیقی را جذب و استخدام کند. او توانست با استخدام اساتید موسیقی چون دکتر مریم قرسو، نسبت به تاسیس رشته موسیقی اقوام و نواحی، آموزش آن و نیز تشکیل گروههای همنوازی موسیقی اقوام و دعوت از اساتید محلی این نوع موسیقی، راهاندازی کنکورهای نوازندگی ساز فلوت مسیر موسیقی در ایران را هموار کند. از دیگر کارهای او میتوان به «انجمن کوچکی برای رشته اتنوموزیکولوژی در دوران سررشتهداری او به عنوان مدیر گروه و رئیس دانشکده شکل گرفت» (نکویی، ۱۳۰۰: ص)اشاره کرد؛ همچنین از دیگر اقدامات او در نهاد دانشگاه، بازنگری دروس آموزشی رشته موسیقی بود که آن هم در دوره مدیریت ایشان انجام گرفت. اصلاح فضاها و کلاسهای موسیقی در راستای استانداردسازی آنها و تشویق خیرین برای خرید سازهای جدید و بازسازی سازهای قدیمی از دیگر اقدامات کلیدی ایشان بود. برای اولینبار در دوره موحد بود که فعالیتهای هنری استادان موسیقی در پرونده ارتقای آنان موثر بود. همه این موارد در به رسمیت شناختن گروه موسیقی نزد مسئولین ارشد دانشگاهی نقشی تعیینکننده داشت.
چشمانداز موحد به فعالیت آکادمیک و دشواریهایش، در نقطه مقابل دیدگاه محافظهکارانه است. او از یک سو در مقابل اساتیدی قرار گرفت که با رویکردی محافظهکارانه، بیعملی را برای حفظ فرصتها و دستاوردهای کنونی توجیه میکردند. از سوی دیگر، او میدانست که با ایجاد تحول، توان علمی و مطالبات دانشجویان افزایش مییابد و این با رکود حاکم بر فضای هیت علمی، وضعیت موجود دانشگاه و رویکرد مسئولین فرهنگی کشور سازگار نبود. از این منظر موسیقی، در مبنای فرهنگی خود، لایههای عمیقتر ذهن را درگیر میکند و به بیان خود موحد جایگاهی برای «تعاملات آزادمنشی» است. در این معنا، موسیقی در چشمانداز او بازتابدهنده اصول فکری و منش معقولی است که «عصر روشنگری» نویددهنده آن بود.
منابع- گفتگوی روابط عمومی دانشگاه تهران با آذین موحد، دسترسی اینترنتی https://b2n.ir/k14226 (در هنگام انتشار این مقاله این گفتگو از سایت روابط عمومی دانشگاه تهران برداشته شده است)
- نکویی، پویا، تعهد به نقشآفرینی در مسئولیتهای اجتماعی و حرفهای، مجله هنر موسیقی، شماره ۱۸۱، ویژه نوروز ۱۴۰۰
- Mozafari parmis, negotiating a position, The University of Leeds: school of music, 2011
[۱] Habitus